رفتیم عروسی
گل پسرم، دیشب عروسی پسرعموی من (مهدی) بود و ما هم رفته بودیم. تو خیلی خوشحال بودی و چون برایت کراوات زده بودم میگفتی که من داماد شدم مثل بابام. اولش که رسیدیم خیلی ژست گرفته بودی و به هیچ کس محل نمیذاشتی ولی بعد از نیم ساعت با دخترخالههات بازی رو شروع کردین. شامت رو هم خیلی خوب خوردی خدارو شکر آخه تازگیها خیلی سر غذا خوردن اذیت میکنی اکثراً میگی گرسنهام نیست. ولی دیشب خوب بودی و بعد هم تا خونه کلی توی ماشین شیطونی کردی و من و بابایی رو هم کلی بوسیدی. قربونت برم پسر قشنگم که اینقدر مهربونی. اینم عکس آقای داماد ...
نویسنده :
مامان منصوره
15:23